همین جوری

به ماه شلیک کن اگه به هدف نزنی در بین ستاره ها فرود می آیی

دیوونه خودتی!

 گاهی ما نیازمند بیابانی میشویم !
 بیابانی برای فریاد کشیدن
 با تمام وجود ...
 همانجا که انسانی نیست برای خیره شدن به تو
 و خودت را فریب بدهی به این امید که فقط او صدایت را می شنود
 و آنقدر فریاد بزنی که دیگر نای حرف زدن نداشته باشی ...
 گاهی ما نیازمند بیابانی میشویم
 برای آنکه در آغوشش دراز بکشیم و در آسمانش رقص ستاره ها را ببینیم
 و ماه  را  که به تو خیره شده
 ولی تا نزدیکترین بیابان نزیک خانه هامان  ...  راه درازیست
 شاید ... شاید باید نگاههای خیره ی مردم را به جان خرید
 وقتی فریاد می کشی و آنها خیال می کنند دیوانه ای !

اشتباه

می دونی تموم اشتباه من چی بود؟؟!!

این که یادم رفت بهش بگم دوسش دارم

همین!

اینم به خاطر تو

گیرم بازم بیای از عاشقی بخونی

ای بابا.نمی دونم چرا عمر من تمومی نداره؟؟؟

 

آخه مگه چی می شه نامرد!!!!!

التماست نمی کنم تنها می نویسم :بیا

بیا و لحظه ای کنارم باش

مگر چه می شود ؟؟؟؟ها.....؟؟؟

چرا دلم برات تنگ می شه؟؟؟ها؟؟؟

کاش عقربه ها را به دیدنت معتاد می کردم

آنوقت تو آشفتگی قرص های خواب را می فهمیدی.......

 

سکوت!سکوت!

گفتی ساکت!

و من قرن هاست که ساکتم!